مرحوم خیلی تلاش کرد نجات پیدا کنه ولی اسبه پرنده بود نشد خخخخخخخخ
پیرمرد به تعمیرگاه موبایل رفت با دستان لرزان گوشیشو از جیبش درآورد داد به تعمیرکار
.
.
تعمیرکار که فهمیده بود قضیه چیه گفت : پدر جان گوشیت خراب نیست شاید بچه هاتون سرشون شلوغه زنگ نمیزنن
.
.
.
.
پیرمرد با صدای خسته گفت : زر نزن مموری هش گیگ گرفتم هایده بریزی
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: